+ از رویا تا رویا-هرجا سکوت است گلزار من انجاست (دوشنبه 20/3/1387 ساعت 3:36 عصر)
نویسنده: مساق نامیاروپ
کلمات کلیدی:
....تا اینکه روزی یکی از سالمندان که تازه به این جمع پیوسته بود .با دیدن پیراهن گلدار رویا سخت ناراحت و عصبی می شود .مراقبان سالمند تازه وارد را به اطاق ویژه برده و تحت نظر نگاه می دارند.
او در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود لب به سخن می گشاید که ...........................جهت کار به شهر ستان رفته بودم.
خبر وقوع زلزله را از رادیو شنیدم با اولین ماشین حرکت کردم .ولی همه چیز و همه جا به هم ریخته شده بود واز ابادی وابادانی چیزی نمانده جز تل انباری از خاک.
دستگاهای سنگین نیروهای امداد و کمکی وهمه وهمه در تلاش نجات بودند.
جنازه قربانیان را در یک طرف کنار هم چیده بودند.
وای کلب علی کد خدای ده
مدینه مادرم
شهناز نامزدم یونس
گلثوم مادر بزرگم
احمد برادرم
زهرا خواهرم
فاطمه همسرم
و.....در بین قربانیان حادثه غمباربود.
چشمهایم سیاهی می رفت گیج شدم وافتادم.
چند ساعت بعد که به هوش امدم .
همه عزیزانم از دست رفته بودند!
هرکس را که می دیدم سراغ تنها دخترم گلزار را می گرفتم . تلاش برای یافتن گلزار بی فایده بود انگار اب شده رفته زمین.
خدای من.
پس گلزار من چه شد !نه در بین قربانیان است ونه ....؟!تا اینکه خبر دادند جسد بی سری را نیروهای امداد پیدا کرده اند .می گفتند هنگام اوار برداری سرش قاطی خاک شده و هیچ مشخصه ای برای شناسائی جسد نیست.
ومن تنها از پیراهن گلداری که در تنش بود شناختم که این گلزار منه.
اما باورم نیست که او مرده او زنده است و هنوز هم که هنوز است صدای بابا صمد گفتنش در گوشم طنین انداز است.
باور کنید دروغ نمی گوئیم هرجا که سکوت حاکم است گلزار من انجاست .واین ماجراباعث شد پیراهن گلدار رویا را برای همیشه گم و گور کردند.و رویا با هزار فکر و خیال خود را به زحمت روی زمین می کشید ودر پشت پنجره به اینده نا معلوم خود فکر می کند . و گوشه ای از زندگی خود را اینچنین به تصویر می کشد.
ادامه دارد ..........................................بقیه مطلب با عنوان-مثل شاخه ای شکسته بر درخت زندگی اویزان- تقدیم بزرگواران خواهد شد.
منتظر باشید
کلمات کلیدی: